چالش جنسیت در شهر یکی از چالشهایی است که در جهان مدرنیته در دهه ۷۰ میلادی به اوج خود رسید.
نخستین کنفرانس سازمان ملل در مورد سکونتگاهها «هبیتات» در ونکوور (۱۹۷۶) سعی کرد با تأکید بر مشارکت زنان خواستههای آنها در طراحی محیط را مدنظر قرار دهد. در این دوران بود که نخستین مجلات جغرافیای فمینیستی همچون مجله Area و مجله Antipode به موضوعات شهری مانند نیازهای مادران مجرد در مراقبت از کودکان و انتقاد از مفاهیم مارکسیستی تولید، بازتولید اجتماعی و فرم شهری اختصاص یافتند و بر نقش زنان در طراحی شهری مبتنی بر پارادایمهای مدرنیته تأکید کردند.
میتوان گفت جوامع مسلمان سالها پیش از جنبشهای دفاع از حقوق زن در غرب، در خصوص حق به شهر از منظر جنسیت پرداخته بودند و این امر در تاریخ معماری شهرهای اسلامی به چشم میخورد. اﯾﺠﺎد ﻗﻠﻤﺮوﻫﺎی زﻧﺎﻧﻪ و ﻣﺮداﻧﻪ مبتنی بر انگاره مدیریت روابط دو جنس در الگوی زندگی «مرد نانآور» و «زن خانهدار» ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻬمترﯾﻦ ﻋﻨﺼﺮ ﺷﻬﺮﺳﺎزی در ﺷﻬﺮﻫﺎی اﺳﻼمی ﺑﺎﺷﺪ. میتوان گفت ﻫﺪف چنین معماریهایی ﺗﻨﻬﺎ ﺟﻠﻮگیری از ﺗﻤﺎس فیزیکی دو جنس نبوده؛ بلکه ﺑﺮای ﺣﻔﺎﻇﺖ ﺑﺼﺮی ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮصی ﺑﻮده، به طوری که ﻓﺎﺻﻠﻪ دﯾﺪ، ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻓﯿﺰیکی، ﻫﺪف ﻃﺮاحی ﺷﻬﺮی در ﺷﻬﺮﺳﺎزی اﺳﻼمی بوده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻗﻮاﻧﯿﻦ اﺳﻼمی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻗﺮار دادن پنجرهﻫﺎ، ارﺗﻔﺎع ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنﻫﺎی ﻣﺠﺎور و ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖﻫﺎی ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ یکدیگر ﺑﻪ گونهای ﺗﻨﻈﯿﻢ میﺷﺪ که ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮصی ﺑﺼﺮی ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺷﻮد و ﻣﻌﻤﺎری در ﺧﺪﻣﺖ اﯾﻦ ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺑﻮد. ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻤﻬﯿﺪات ﻏﺮﺑﺎلکننده مشبک کارها ﺑﺎ چوب؛ بلکه ﻧﻘشه ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ و حتی ﻣﺤﻠﻪﻫﺎ اﯾﻦ موضوع ﻧﺎﻣﺘﻘﺎرن را ﺑﻪ وﺟﻮد آورد که زﻧﺎن میﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻣﺮدان را ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ؛ اﻣﺎ ﻣﺮدان نمیتوانند آنﻫﺎ را ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﺑﻪ اﺳﺘﺜﻨﺎی افرادی که ﻧﺴﺒﺖ ﻣشخصی ﺑﺎ آﻧﺎن دارﻧﺪ.
اگر چه تصور شهر در گذشته ایران مردانه، درونگرا و ساده بود؛ اما این موجب نمیشد رضایت مردم از این نوع طراحی پایین باشد؛ چرا که طراحی شهر و منزل بر اساس نیازمندیهای مردِ اجتماعی و زنِ خانهدار به قدر نیاز تعبیه شده بود؛ ولی تغییرات انسان امروز که به صورت همگانی و گشوده تغییر کرده است، گویا شکل طراحی شهری گذشته دیگر نمیتواند نیازمندیهای جنسیتی او را در فضای شهری پوشش دهد. از این رو در دوره معاصر یکی از پرچالشترین مسائل زنان در کشور در خصوص «حق به شهر» بوده که خود را در طراحی مردسالارانهای از شهر عریان کرده است. آنچه در نگاه اسلام به طراحی شهری با رعایت جنسیت به عنوان مؤلفههایی نظیر محافظت تماس بدنی و بصری شاهدیم، در دوران کنونی حداقلهای بایسته این حوزه محسوب میشود؛ چرا که نیازمندیها و سبک زندگی امروز تغییرات بنیادینی داشته و این تغییرات نیازمندیهای ویژهای به همراه دارد. به عنوان مثال مؤلفه اوقات فراغت سبب میشود انتظار از طراحی شهر اسلامی با توجه به حق جنسیت چیزی بیش از وضعیت کنونی باشد.
از این رو باید تأمل کرد در شهر مشهد به عنوان کلانشهر جهان تشیع، دختران نوجوان تا چه اندازه محیط تفریح مجزا و با کیفیت در اختیار دارند؟ تا چه اندازه میتوانند از ظرفیت مکانهای ورزشی استفاده کنند؟ سهم زنان در استفاده از وسایل ورزشی تعبیه شده در پارکهای عمومی چقدر است؟ تا چه اندازه زنان در خانههای زیر ۱۰۰ متر میتوانند در فضای شهری با رعایت مؤلفههای اسلامی برای حفظ سلامتی جسمانی خود بدوند و ورزش کنند؟ بگذریم از طراحی منازلی با پنجرههای گشوده به خانههای دیگر و مشرف به فضای حریم خانه که استفاده از نور، هوا و حس امنیت را برای ساکنانش حداقلی کرده است.
طبیعی است انسان امروز نیازمندیهای خود را بیپاسخ نخواهد گذاشت و اگر حکمرانی به دنبال طراحی شهری نباشد که نیازمندیهای جنسیتی را به جای پاسخ مناسب از او سلب کند، شهروندان، خود پاسخی برای آن خواهند یافت و باز هم بدیهی است در این میان ارزشهای اخلاقی و روابط جنسیتی دچار آسیب میشود که شاید کمترین آن در حوزه پوشش و روابط جنسیتی نامتعارف است که شاهدش هستیم. آیا وقت آن نرسیده سیاستگذاران و مدیران شهری، مشهد را با تغییر در سیاستهای کلان طراحی شهری نمادی از الگوی جنسیتی طراحی شهری به جهان عرضه کنند؟
نظر شما